دلتنگی های یک غریبه درغربت

ساخت وبلاگ
مشخصات وب عشق با دانش متمم میشود...هرکه عاشق شد معلم میشود.محمد جان، آرام جانم وقتی نبودی فارغ از تمام زندگی بودم آسمان دلم ابری و غبارگرفته بود اما با آمدنت لبخندی بر لبانم نشاندی و پرنده های عشق را در آسمان دلم به پرواز در آوردی و غریبانه آسمانم را رنگ بهاری زدی . در زمانی که هیچ اتفاقی در زندگیم نمی افتاد تو اتفاق غیرمنتظره ای بودی که زندگیم را متحول کردی . نازنینم هرگز از دروازه دلم پایت را بیرون مگذار که بدون تو مرا دمی نخواهد بود .دوستت دارم بی نهایت بسـم الله الرحمن الرحیـموَ إِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَبِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُــوا الـــذِّكْرَوَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّاذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينهــــی فلانـــــــــــــــــــــ ــــــــی…عاشقـــــــانه های مــــرا بـــه خـــــودت نگیـــــر،مخـــــاطب مــــن،معشـــــوقـــه ایــست کـــهوجـــودش رابه دنیـــــایی نمیـــــدهــــم…فاطمه هستم،ساکن دزفول ؛از بازدید شما نهایت سپاس را دارم، کارشناس آمار هستم و دبیر ریاضی، ولی عاشق نوشتن...علاوه بر فضای رمانتیک وبلاگم در حد توان پاسخگوی سوالات تخصصی شما هستم (آمار و احتمالات ، ریاضیات و سوالات مرتبط با برنامه های spss و minitab و R و .... دلتنگی های یک غریبه درغربت...
ما را در سایت دلتنگی های یک غریبه درغربت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6payizekhatereham2 بازدید : 57 تاريخ : شنبه 29 مهر 1402 ساعت: 20:34

بعد از ۵ سال زجر کشیدن بالاخره رسمی شدم...خدایا شکرررررر...قربون خودتو و معجزه هات...با افتخار من یک معلمم.... از ساعت۶صبح بیدار شدن!تندتند لقمه‌های صبحونه رو همراه فکر و خیالای درهم و برهمت قورت بدی!لباس اتو شده‌تو بپوشی و با یه ته آرایش به اونی که توی آینه روبروته زل بزنی!بند کفشاتو محکم ببندی و تمام غصه‌ها ورنج‌ها وخستگی‌هاتو پشت در خونه‌ت جا بذاری و الهی به امید تو بزنی بیرون!نگران نباش " هیچ کس حال تو را نخواهد فهمید"چونبه محض رسیدن به مدرسهباید دوباره لبخندو تمرین کنیصداتو صاف کنیو خم به ابروت نیاری!ازحیاط که ردمیشی به دانش اموزایی که باشوق صدات می‌زنن باید پر‌انرژی جواب بدی وباصدای بلند بگی: سلام صبح تو هم بخیر چطوری؟باید با نشاط وارد دفتر مدرسه بشی تا حس کنجکاوی همکارا حال خراب درونتو فاش نکنه!صدای زنگ کلاس که اومد تا برسی به کلاس باید معجونی از علم و هنر و صبر و گشاده‌رویی و شوخ طبعی و ... با خودت دوره کنیاینجاس که باید از جونت مایه بذاری!توی کلاست تو...هم پدری هم برادر هم مادری هم خواهرهم معلمی و هم رفیقو هم مونسی هم مرهمدخترا/پسرایی که هر کدوم از یه خونواده‌ با کلی داستان سرکلاس حاضر شدنیکی خوشحالیکی غمگینیکی بیماریکی رنجوریکی افسردهیکی گریونیکی خندونیکی یتیمیکی فرزند طلاقیکی تک فرزندیکی از شهریکی از روستاباید با اونا خندید با اونا گریه کرد با اونا زندگی کرد و بعد به اونا درس داد!!!!درست میگن که معلم یه بازیگره!بازیگری که از جان و روح خودش مایه میذارهمعلمی که تمام حال خراب خودشو پشت در کلاس رها میکنه تا بتونه مادر/پدر سی چهل تا دختر/پسری بشه که هر کدومشون دنیایی عجیب و غریب دارن! زنگ میخوره و وسط هیاهوی بچه‌ها کیف و کتابتو برمیداری و میری دفتریه چای اغلب جوشیده و ن دلتنگی های یک غریبه درغربت...
ما را در سایت دلتنگی های یک غریبه درغربت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6payizekhatereham2 بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 4 مهر 1402 ساعت: 15:46